کانون فرهنگی

شهدای سروشبادران

يا بن الحسن ! تو که آهسته مي خواني قنوت گريه هايت را ، ميان ربناي سبز دستانت دعايم کن*****جهت دریافت نرم افزار کانون فرهنگی شهدای سروشبادران و نرم افزار گمگشته و اسکرین سیور شهدا به منوی نرم افزار مراجعه کنید
کانون فرهنگی


با سلام خدمت شما بازدیدکننده گرامی ، خوش آمدید به سایت شهدای سروشبادران . لطفا برای هرچه بهتر شدن مطالب این وب سایت ، ما را از نظرات و پیشنهادات خود آگاه سازید و ما را در بهتر شدن کیفیت مطالب یاری کنید.

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
اپلکیشن اندروید کانون
نظرسنجی
پیام های کوتاه
  • ۱ اسفند ۹۵ , ۱۷:۴۱
    فطرت
نوای وبلاگ
ساعت
نویسندگان
لوگوی همسنگران
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱ اسفند ۹۶، ۲۰:۳۷ - ALI DARBANI
    +
  • ۲۷ شهریور ۹۴، ۱۲:۲۰ - مهدی ابوفاطمه
    لایک
معبر منتظران در آپارات
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
سایت مراجع معظم تقلید

سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۰۳ ق.ظ

۰

علی بن حسین(ع) می گوید:من دران شبی که پدرم صبح فردایش

کشته شد,نشسته بودم و عمه ام زینب مرا پرستاری می کرد,که

پدرم به خیمه اش رفت,جوین که غلام ابوذر غفاری بود,نزد پدرم

مشغول تیز کردن و اصلاح شمشیر ایشان بود و پدرم این اشعار را

زمزمه می کرد:

"اف بر تو ای روزگار!یار ستمگر
چند به صبح وپسین چه گرگ تناور!

برکنی از یار و دوست افسر و همسر
نیست قناعت تورابه اندک و کمتر

کارهماناست سوی حضرت داور
هر که بود زنده راه من رود اخر"



این اشعار را دویا سه بار تکرار فرمود تا انکه مرادش را دانستم و بغض

گلویم را فشرد ولیکن خود را نگه داشتم و ساکت ماندم و دانستم که

بلا بر سرمان نازل شده.واما عمه ام!او نیز انچه من شنیده

بودم,شنید.

او زن بود و شان زنان رقت و بی تابی است,پس نتوانست خودش را

نگه دارد,با سرعت از جا برخاست و در حالی که لباسش کشیده

میشدباسرو روی باز خود را به حضرت رسانید,(که تنها نشسته بود

و کسی نزد او نبود)پس گفت:"واثکلاه!کاش می مردم و زنده نبودم!

امروز مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسین از دنیا رفته اند!ای

بازمانده ی گذشتگان! و ای فریادرس باقی ماندگان!"

پس حسین(ع)به وی نظر کرد,به او فرمود"خواهرجان شیطان

حلم تو را نبرد"وچشمانش پر از اشک شده بود و فرمود:"اگر قطا

(نام مرغی است)در اشیانه اش رها می شد می خوابید!"

(ضرب المثلی است برای شخصی که به او ظلم شده)پس گفت:"یا

ویلتاه! ایا تن به مرگ داده ای؟! این بیشتر قلبم را ریش می کند وجانم

را می فشارد"سپس صورتش را لطمه زد و بیهوش بر زمین افتاد.

حسین(ع)برخاست و برصورتش اب پاشید و به او فرمود"ای خواهر!

پرهیزکاری پیشه ساز! و بردباری کن به بردباری الهی! و بدان که اهل

زمین می میرند و از اهل اسمان نیز باقی نمی مانند و هر چیزی

هلاک می گردد جز خدایی که به قدرتش مخلوقات را افرید و انها را

برخواهد انگیخت و باز خواهد گردانید و او یگانه و یکتاست.پدرم بهتر از

من بودومادرم بهترازمن بودو برادرم بهتر از من بود(ولی همه از دنیا

رفتند)و برای من و هر مسلمانی رسول خدا اسوه هست"و با این

سخنان و شبیه ان خواهر را دلداری داد و به او فرمود:"خواهر جان!

تو را قسم می دهم و می خواهم که سوگند مرا پاس بداری که در

مرگ من گریبان چاک نزنی و صورت خویش نخراشی و ناله واویلا و

هلاکت خواهی بلند نکنی".

سپس خواهر را اورد تا اینکه او را کنار من نشانید.

سپس رفت نزد اصحابش وبه انها امر فرمود تا خیمه ها را کنار هم

قرار دهند و طنابها را داخل یکدیگر قرار دهند,و خیمه ها را طوری

تنظیم فرمود که در میان قرار بگیرندوبا دشمن از یکسو روبرو شوند

(تا غافلگیر نشوند).و خیمه ها پشت سر انها و سمت راست و چپ

انها باشد و خیمه ها دورتادور انها قرار گیرد مگر در جهتی که دشمن

قرار بود حمله کند.

و به جایگاه خویش برگشت.پس تمام شب را به نماز واستغفار و دعا

و تضرع سپری کرد و اصحابش نیز به همین گونه بودند و نماز

می خواندند و دعا و استغفار میکردند.

والی اخر ....



الا لعنت الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین الظلموا

ای منقلب ینقلبون

"لعنت خدا بر ستمکاران بادو ستمکاران بزودی خواهند

دانست که به چه جایگاهی باز
خواهند گشت."


التماس دعا
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۲/۲۳

پشتیبانی