کانون فرهنگی

شهدای سروشبادران

يا بن الحسن ! تو که آهسته مي خواني قنوت گريه هايت را ، ميان ربناي سبز دستانت دعايم کن*****جهت دریافت نرم افزار کانون فرهنگی شهدای سروشبادران و نرم افزار گمگشته و اسکرین سیور شهدا به منوی نرم افزار مراجعه کنید
کانون فرهنگی


با سلام خدمت شما بازدیدکننده گرامی ، خوش آمدید به سایت شهدای سروشبادران . لطفا برای هرچه بهتر شدن مطالب این وب سایت ، ما را از نظرات و پیشنهادات خود آگاه سازید و ما را در بهتر شدن کیفیت مطالب یاری کنید.

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
تبلیغات
اپلکیشن اندروید کانون
نظرسنجی
پیام های کوتاه
  • ۱ اسفند ۹۵ , ۱۷:۴۱
    فطرت
نوای وبلاگ
ساعت
نویسندگان
لوگوی همسنگران
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱ اسفند ۹۶، ۲۰:۳۷ - ALI DARBANI
    +
  • ۲۷ شهریور ۹۴، ۱۲:۲۰ - مهدی ابوفاطمه
    لایک
معبر منتظران در آپارات
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
سایت مراجع معظم تقلید

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۳۳ ب.ظ

۰

سوال قرآنی

يكشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۳۳ ب.ظ

مثلا پرداختن به زنانی مثل حضرت مریم و یا جناب آسیه ـ همسر فرعون ـ و یا بلقیس ـ ملکه سبأ ـ آنچنان با نگاه تکریم و احترام همراه است که به خوبی شاهد بر آن است که زن در دیدگاه الهی، نه تنها موجودی پست و حقیر نیست، بلکه گاه به عنوان الگو و سرمشق برای مردان مطرح می باشد.
آیه شریفه می فرماید:
«ضرب الله مثلا للذین آمنوا إمرئة فرعون ... و مریم إبنة عمران ...»(تحریم/11-12)
چه افتخاری از این بالاتر که در هیچ جای قرآن ـ به جز در مورد پیامبر اکرم(ص) که الگوی همه اند ـ خداوند مردی را این گونه الگوی زنان قرار نداده است.
همچنین در آیات متعددی صریحا آنها را همسان مردان معرفی می کند تا احیانا هر توهم خلافی را منتفی نماید: «فاستجاب لهم ربهم أنی لاأضیع عمل عامل منکم من ذکر أو أنثی»(آل عمران/195)
این آیه نشان می دهد خواسته ها و تمایلات زنان نیز همچون مردان مورد توجه و عنایت خداوند است. پس اگر کسی ادعا کند که خطاب مردانه بودن گفتمان قرآن به خاطر بی ارزشی و یا کم ارزش بودن زن می باشد، ادعایی اشتباه و باطل است.
مقدمه دوم:
طبیعی است که مقصود سؤال از مردانه بودن گفتمان قرآن، مواردی است که سخن در باره امری است که اختصاص به مردان ندارد، ولی تعبیری که در باره آن به کار رفته مردانه است، یعنی مخاطب کلام مردان هستند؛ والا در مواردی که وظیفه ای خاص مردان است وخطاب هم مردانه آمده، مشکلی نیست.
همچنین در مواردی که حکم خطاب به همه انسانها شده، ولی احیانا ضمیر آن مذکر آمده سؤال مزبور موضوع ندارد، چرا که در زبان عربی علائم تذکیر به خودی خود معنای عام را می رساند، و تنها هنگامی که در مقابل علائم تأنیث واقع شود دلالت بر خصوص مذکر می کند.
کما این که اسم ظاهر (غیر ضمیر) هم در موارد عام به شکل مذکر آن می آید. به عبارت دیگر، عرب در مقام تعبیر از، و یا خطاب به، جمع مختلط زن و مرد از باب تغلیب تعبیر مذکر می آورد. این موارد را نمی توان تحت سؤال بالا آورد که چرا خطابات قرآن مردانه است.
و از قضا، در بیشتر موارد، قرآن خطاب خود را متوجه عموم مردم کرده، و از تعبیر "یا ایها الذین آمنوا" و "یا ایها الناس" و مثل آن استفاده کرده است. همچنانکه در بعضی موارد، صریحا، زنان و مردان گفته است. مثل آیه: «من یعمل من الصالحات من ذکر أو أنثی وهو مؤمن فأولئک یدخلون الجنة ولایظلمون نقیرا»(نساء/124)
حاصل این دو مقدمه آن که بررسی سؤال فوق بحثی کلامی یا اخلاقی نیست، یعنی شکی نیست که ارزش ها و کمالات معنوی هم برای زنان است وهم مردان، و زن و مرد از این جهت با هم فرقی ندارند، کما این که احکام و مقررات دینی اختصاص به مردان ندارد؛ ولی سؤال این است که اکنون که زن ومرد از حیث عمل و کمالات و ارزش ها مساوی هستند، پس چرا در خطاب الهی مردان بیشتر مورد خطاب می باشند؟
این که حقیقتا، چه نوع بحثی می تواند پاسخگوی این سؤال باشد بسته به جوابهای مختلف می تواند متفاوت باشد.
پس از این مقدمات، به بیان دو نظریه ای که وعده دادیم می پردازیم.
نظریه اول:
این نظریه می گوید :آنچه که مورد خطاب قرار می گیرد روح انسانی است نه جسم آن، تا این که بین زن و مرد بودن فرق تصور داشته باشد، بلکه این جسم در حد یک وسیله و ابزار است برای روح. لذا طرف صحبت خداوند روح انسان است و روح در همه انسانها مساوی است و جنس مذکر و مونث ندارد.
خداوند متعال می فرماید: «من عمل صالحا من ذکر أوأنثی وهو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة» ـ (نحل/97) ـ یعنی برای رسیدن به کمال و حیات طیب فقط دو چیز نقش دارند، یکی حسن فعلی (عمل صالح) و دیگری حسن فاعلی (مؤمن بودن روح)، خواه بدن مذکر باشد یا مونث.
حال که روح مذکر و مؤنث ندارد، چگونه از آن تعبیر شود؟
عرب لااقل در زبان محاوره ـ و نه کتابی و رسمی، در این گونه موارد جانب مذکر را در تعبیر غلبه می دهد و لسان قرآن لسان فرهنگ محاوره ای است، نه فرهنگ کتابی و رسمی.
به عبارت دیگر، این گونه خطاب اگر چه ممکن است در فرهنگ کتابی معنای مذکر بدهد، ولی در فرهنگ محاوره ای هم شامل مردان می شود هم زنان. پس نباید از نحوه تعبیری که در فرهنگ محاوره ای و ادب قرآن رایج است چنین برداشت کرد که قرآن فرهنگ مذکرگرایی دارد.
اما این که چرا عرب جانب مذکر را غلبه می دهد امری مربوط به فرهنگ زمان نزول آیات است، فرهنگی که در زبان عربی اثر گذاشته است. و قرآن برای تغییر زبان عربی نیامده تا انتظار داشته باشیم با خصوصیات زبانی آن به ستیز برخیزد.
این نظریه بر اساس نکته ای مربوط به تاریخ زبان عربی، و به عبارتی با بحثی زبان شناختی، به تبیین مسئله پرداخته است.
نظریه دوم: این نظریه احتمالی است قابل تأمل که در تفسیر و تبیین بسیاری از آیات ـ از جمله آیاتی که در آن خصوص مردان مورد خطاب واقع شده اند ـ می تواند مفید ـ و شاید لازم ـ باشد.
بیان این احتمال، خود مستلزم تبیین دو مقدمه است:
1. مردان در زمان نزول خطابات قرآن حضور فعال تری در صحنه های اجتماعی ـ به نسبت زنان ـ داشته اند، و به طور خاص در صحنه های شأن نزول وحی بیشتر حاضر بوده اند.
2. خطابات قرآن کاملا ناظر به شرائط خاص زمان نزول ـ و نه منخلع و جدا از آن ـ است. وقتی فعالان ساحتهای زندگی اجتماعی، و یا حتی حاضران در جلسه ای که وحی الهی ناظر به شأن آنان نازل می شود، مردانند، آیه نیز مخاطب را مردان می گیرد. و این قرآن شناس است که می بایست از این خطاب خاص مراد خداوند را بیابد، و احیانا به زنان و مردان غیر حاضر در جلسه نزول نیز تعمیم دهد.
توضیح مطلب آن که همچنان که در قرآن بسیاری از مثال ها و ضرب المثل ها هست که ناظر به شرائط خاص زمان نزول می باشد، و می بایست با کمک قرائن حدود و ثغور مراد و منظور خداوند را از آن دریافت، و در دیگر مصادیق جاری ساخت، در مخاطب شناسی هم نمی بایست آن را لزوما در منطوق آیه ـ آن هم به طور صریح ـ جستجو کرد، بلکه می بایست با توجه به قرائن کلامی و حالی، منویات حضرت حق را دریافت. کاری که اهل بیت(ع) در تفسیر و تأویل قرآن می کنند همین است؛ همانها که خود قرآن ما را به آنها ارجاع داده و فرموده است: «هو الذی أنزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن أم الکتاب وأخر متشابهات فأما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة وابتغاء تأویله وما یعلم تأویله إلا الله والراسخون فی العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا وما یذکر إلا أولو الألباب»(آل عمران/7)
این آیه می گوید تأویل و درک حقیقت مراد قرآن را تنها خدا و راسخین در علم می دانند؛ و مظهر کامل راسخین در علم، اهل بیت(ع) هستند.
این نظریه در حقیقت می گوید که مخاطب قرآن، بر خلاف نظریه قبل، اولا و بالذات و در ابتدا متوجه مردان است، اگر چه، به مانند بسیاری از مثالهای قرآنی، مضامین آن اختصاص به مخاطبین کلام ـ یعنی مردان ـ ندارد.
بر اساس این نظریه، به هیچ عنوان، مردانه بودن خطابات قرآن حاکی از بی توجهی قرآن به زنان ـ و یا تأییدی بر مردسالاری و نگاه درجه دو به زنان ـ نیست.
به نظر نگارنده ـ فارغ از مسئله مردانه بودن خطابات قرآن ـ آیات بسیاری از قرآن هست که در آن، جز بر همین اساس که آیه ناظر به شرائط خاص نزول بوده، قابل تفسیر نیستند. ولی باز تأکید می کنیم این نه بدان معنا نیست که از این آیات نمی توان مطلبی کلی برای هدایت همیشگی انسانها جست، بلکه منظور ما آن است که نحوه برداشت را می بایست بر مبنای مزبور قرار داد.
برای مطالعه بیشتر در این موضوع می توانید به کتاب "زن درآینه جلال وجمال" از آیت الله جوادی آملی، "نگرش تطبیقی زن در آینه قرآن" از الهه وکیلی، "یک بررسی زبان شناختی" از جرج یول و فصلنامه پژوهش های قرآنی شماره 25-26 مراجعه فرمایید.
برای شما آرزوی موفقیت و بهروزی داریم.

پشتیبانی